مدیریت و رهبری دو مفهوم متفاوت هستند، اگرچه در برخی موارد ترکیبی از این دو در نقش یک فرد وجود دارد. در ادامه، تفاوتهای اصلی بین مدیریت و رهبری را بررسی میکنیم:
- هدف و تمرکز: مدیریت بیشتر بر تنظیم و کنترل فرآیندها، منابع و اجرای وظایف تمرکز دارد. مدیران تلاش میکنند تا با ایجاد ساختارها، برنامهریزی، تخصیص منابع و کنترل عملکرد، اهداف سازمانی را بهبود بخشند. در مقابل، رهبری بیشتر بر تحریک و الهام بخشیدن به افراد، هدایت روحیه و ارزشها، و ایجاد روابط مثبت تمرکز دارد. رهبران تلاش میکنند تا با الهام بخشیدن، هدایت و همراهی با تیمها، افراد را به دستیابی به اهداف مشترک هدایت کنند.
- نوع تأثیر: مدیران عموماً تأثیر خود را از طریق قدرت و مسئولیتهای سازمانی که دارند، ممارسه میکنند. آنها بر اساس سلسله مراتب و ساختار سازمانی، تصمیمگیری میکنند و افراد را در حدود وظایف و نقشها هدایت میکنند. رهبران، از طرفی، تأثیر خود را از طریق هماهنگی و الهام بخشیدن به افراد و ارتباط مؤثر برقرار میکنند. آنها قدرت تأثیر خود را از طریق شخصیت، ارزشها، ایدهها و انگیزههایشان به دست میآورند.
- نگرش زمانی: مدیریت بیشتر به برنامهریزی و کنترل فعالیتها و رویدادهای فعلی تمرکز دارد. مدیران تلاش میکنند تا به طور کاربردی و کارآمد به مسائل روزمره و مشکلات سازمانی پاسخ دهند. رهبری به نگرش آیندهنگرانهتری توجه دارد و تلاش میکند تا افراد را برای دیدن و دستیابی به آینده رهبری کند. رهبران تلاش میکنند تا ارزشها، چشماندازها و اهداف بلندمدت را برای سازمان و تیمها به ارمغان بیاورند.
- تمرکز بر افراد: رهبری بیشتراز انگیزهها، توانمندیها و تواناییهای افراد تمرکز دارد و به ایجاد روابط مثبت و توسعه افراد کمک میکند. رهبران تلاش میکنند تا اعتماد و همکاری را در تیمها ایجاد کنند و افراد را به رشد و پیشرفت تشویق کنند. مدیریت بیشتر بر مدیریت و استفاده از منابع و فرآیندها تمرکز دارد و به حداکثر رساندن بهرهوری و اجرای بهینه وظایف و فعالیتها اهمیت میدهد.
مهم است توجه داشته باشید که در عمل، مدیران و رهبران ممکن است نقشهای ترکیبی را ایفا کنند و به عنوان یک تیم کار کنند. در برخی موارد، یک فرد میتواند همزمان ویژگیهای مدیریت و رهبری را داشته باشد و بر اساس شرایط و زمینههای مختلف، نقش مدیریتی یا رهبری را بپذیرد. اما در اصول، مدیریت و رهبری تأکید بر جوانب متفاوتی از فعالیتها و نگرشها دارند. برای مدیریت و رهبری موفق، مجموعهای از مهارتها و ویژگیها ضروری است. در ادامه به برخی از مهارتهای کلیدی برای هر دو نقش اشاره میکنم:
مهارتهای مدیریت
- مهارتهای برنامهریزی و سازماندهی: مدیران باید بتوانند اهداف را تعیین کنند و برنامههای عملیاتی برای دستیابی به آنها تدوین کنند. آنها باید منابع را به طور کارآمد تخصیص دهند و فرآیندهای کاری را بهبود بخشند.
- مدیریت زمان: مدیران باید بتوانند وظایف را بر اساس اولویتها مدیریت کنند و زمان خود را به طور کارآمد تقسیم بندی کنند. آنها باید بتوانند مهارتهای مدیریت استرس و مقابله با فشار را نیز توسعه دهند.
- مهارتهای ارتباطی: مدیران باید بتوانند به طور مؤثر با افراد درون و برون سازمان ارتباط برقرار کنند. این شامل مهارتهای گفتاری، نوشتاری و گوش دادن فعال است. همچنین، مدیران باید بتوانند در چند فرهنگی بودن و با تفاوتهای فرهنگی کار کنند.
- مهارتهای تیمی: مدیران باید بتوانند تیمهای موثری را ساختاردهی کنند و توانایی همکاری و هماهنگی با اعضای تیم را داشته باشند. آنها باید بتوانند افراد را متحول کنند و به آنها انگیزه و امید بدهند.
مهارتهای رهبری
- الهامبخشی و مشاوره: رهبران باید بتوانند انگیزه و انرژی را در اعضای تیم تقویت کنند و آنها را به دستیابی به اهداف مشترک هدایت کنند. آنها باید قدرت الهامبخشی و رهبری توانمندیهای افراد را تشخیص دهند و آنها را در رشد و پیشرفت حرکت دهند.
- بینش و دیدگاه استراتژیک: رهبران باید بتوانند چشمانداز و استراتژیهای بلندمدت را تعیین کنند و توانایی برنامهریزی و ارزیابی عملکرد سازمان را داشته باشند. آنها باید بتواننمدیریت و رهبری موفق را با مجموعهای از مهارتها و خصیصهها میتوان توصیف کرد.
برخی مهارتهای اساسی برای مدیریت و رهبری
- ارتباطات موثر: مهارتهای ارتباطی قوی برای مدیران و رهبران حیاتی است. آنها باید بتوانند به طور کارآمد ارتباط برقرار کنند، گفتگو کنند، گوش کنند و ایدهها و دستورالعملها را به صورت واضح و قابل فهم منتقل کنند.
- توانایی برنامهریزی و سازماندهی: مدیران و رهبران باید بتوانند اهداف مشخص را تعیین کنند و برنامهها و استراتژیهای لازم را برای دستیابی به آنها تدوین کنند. آنها باید همچنین توانایی سازماندهی و تخصیص منابع را داشته باشند تا به بهترین شکل ممکن از منابع موجود استفاده کنند.
- تصمیمگیری و حل مسئله: مدیران و راهبران باید توانایی تحلیل و ارزیابی مجموعه ای از اطلاعات را داشته باشند و بتوانند در مواجهه با مسائل و چالشها تصمیمهای خوبی بگیرند. همچنین، آنها باید بتوانند مهارتهای حل مسئله را در تیم خود تقویت کنند و فرآیندهای بهبود را مدیریت و رهبری کنند.
- توانایی همکاری و تیمسازی: مدیران و رهبران باید بتوانند تیمهای قوی را ساختاردهی کنند و توانایی ایجاد هماهنگی و همکاری درون تیم را داشته باشند. آنها باید بتوانند اعضای تیم را به گسترش و رشد شخصی و حرفهای تشویق کنند و محیطی را ایجاد کنند که هر فرد به بهترین نحو ممکن به وجود خود بیاورد.
نظر ایزو برای رهبری
اگر چه استانداردهای خانواده ایزو 9000 مطرح کننده اصول، روش ها و نیازمندیهای مرتبط با سیستم مدیریت کیفیت در سازمان هستند لیکن نیم نگاهی نیز به رهبری در سازمان نیز داشته است. سندی از ایزو که هفت اصل مدیریت کیفیت را بیان می کند در تبیین اصل دوم به مقوله رهبری توجه دارد و اصول مرتبط بر مقوله رهبری را به شرح زیر بیان می کند:
رهبران در تمام سطوح سازمان وحدت مقصود و جهت را ایجاد می کنند و شرایطی را بوجود می آورند که کارکنان برای رسیدن به اهداف کیفیت سازمان مشارکت نمایند. ایجاد وحدت مقصود، جهت و مشارکت کارکنان یک سازمان را برای تنظیم راهبردها، خط مشی ها، فرآیندها و منابع به منظور دستیابی به اهدافش توانمند می سازد. این اصل مزایای کلیدی اعمال رهبری در سازمان را موارد زیر می داند:
- افزایش اثربخشی و کارایی در برآورده کردن اهداف کیفیت سازمان
- هماهنگی بهتر فرآیندهای سازمان
- بهبود ارتباط بین سطوح و وظایف سازمان
- توسعه و بهبود توانایی سازمان و کارکنانش برای ارائه نتایج مدنظر
و برای مدیران سازمان اقداماتی که می توانند انجام دهند را بدین شرح بر میشمارد:
- اعلام ماموریت، چشم انداز، راهبرد، خط مشی ها و فرآیندها در سراسر سازمان
- ایجاد و نگهداری ارزش های مشترک، عدالت و الگوهای اخلاقی برای رفتار در تمام سطوح سازمان
- ایجاد فرهنگ اعتماد و صداقت
- تشویق به داشتن تعهد کیفیت در تمام سازمان
- حصول اطمینان از اینکه رهبران در تمام سطوح سازمان نمونه های مثبتی برای کارکنان هستند.
- تامین کارکنان با منابع لازم، آموزش و اختیار عمل برای پاسخگویی
- الهام بخشیدن، تشویق و شناخت همکاری کارکنان
دیدگاه خود را بنویسید